پرونده ی ناتمام به قلم الهه محمدی
پارت صد و هشتاد و هفتم
زمان ارسال : ۶۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه
فصلهجدهم
پشت دیوارهای سنگی، جایی که عروجیان را غسل میدادند، خانوادههای سیاهپوش متعددی با تعداد کم و فاصله با یکدیگر ایستاده بودند تا عزیزانشان را تحویل بگیرند. از هر دهتایی که سوال میکردند نام کرونا جان هشتتایشان را گرفته بود. همدرد بودن بارِ اندوهشان را بیشتر میکرد تا زبان برای لعن و نفرین عاملینش بیشتر بچرخانند. تنها بازماندهی مهتابخانم، پسرش رض
آمینا
01بیچاره رضا.😭چقدر سخته واقعا مرگ عزیز